او گفت: اگر نظام سیاسی بستر طرح اعتراضات مردمی را تعریف نکند زمینه تبدیل اعتراض مدنی به اعتراض غیرمدنی را فراهم کرده است. ظرفیت اعتراض مدنی در قالب قانون اساسی و حقوق شهروندی وجود دارد، اما متأسفانه به آن بیتوجهی شده است.
افروغ گفت: شعار براندازی را نباید تحمل کرد. امیدوارم کسانی که معترض واقعی هستند، در قالب انقلاب اسلامی و قانون اساسی مطالبات خود را دنبال کنند. نظام ظرفیت خود در مواجهه با کاستیهای را افزایش دهد؛ در غیر این صورت فضا مسدودتر خواهد شد.
افروغ گفت: هیچ تردیدی در اصل و ضرورت اعتراض نیست؛ حتی اگر معصوم هم حاکم باشد، حسب شناختی که ما از حکومت حضرت امیر(ع) و از سیره نظری و عملی ایشان داریم، باز جایی برای چون و چرا کردن وجود دارد. اگر به خطبه ۳۴ و ۲۱۶ نهجالبلاغه دقت کنیم، ایشان با توجه به ریشههای اعتراض و منشأ اعتراض، میفرمایند که «مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده است. حق شما بر من آن است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیتالمال را میان شما عادلانه تقسیم کنم و شما را آموزش دهم تا بیسواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید، و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید. هرگاه شما را فراخواندم اجابت و فرمان دادم اطاعت کنید.» اینکه میفرماید در نهان و آشکار خیرخواه من باشید، بدین معناست که اگر اشکال و ضعفی میبینید، آن را بازگو کنید که این میتواند ریشه همان چون و چرا کردنها و اعتراضات باشد.
او گفت: متأسفانه برخی دولتها در جمهوری اسلامی میگفتند که دولتها برای ما خط قرمز هستند، و هیچکسی حق ندارد مقامات و وزرای ما را نقد کند، اما امام علی(ع) خط بطلان روی آن میکشد و اتفاقا نقد جدی ایشان متوجه امرای خودشان است. یعنی سطح امر به معروف و نهی از منکر ایشان در سطح دولت با دولت است. درواقع اینگونه نیست که بگوییم نقد دولت از دولت یا مردم از دولت، خط قرمز است و فقط نقد دولت از مردم و مردم از مردم توجیهپذیر است، که متأسفانه ما شاهدش هستیم و بودیم. پس بنابراین باید بپذیریم که اعتراض و نقد و امر به معروف و نهی از منکر بهویژه درباره دولتمردان ضرورت دارد. چرا ضرورت دارد؛ چون ممکن است دولتمردان براساس جایگاه قدرتی که دارند از وظیفه خادمیت خود فاصله بگیرند و فریب جایگاه خود را بخورند و به جای اینکه خادم باشند، خود را مخدوم بدانند.
افروغ گفت: باید منشأ اعتراض را براساس آرمانها، اهداف و ارزشهایی که یک حکومت دنبال میکند، شناخت و دستهبندی کرد. آرمانها کدامند؟ اهداف یک نظام سیاسی چیست؟ قرار بوده که یک نظام سیاسی در خدمت چه ارزشها و نیازهای واقعی باشد؟ این را باید شناسایی کنیم. مثلا بگوییم جمهوری اسلامی چه اهدافی را دنبال میکند؟ جمهوری اسلامی چه وعدههایی داده است؟ تا چه اندازه آن وعدهها محقق شده و تا چه اندازه از آن اهداف دور ماندهایم؟ تا چه اندازه نیازهای کاذب، جای نیازهای واقعی را گرفته است؟
افروغ درباره مرز بین اعتراض و اغتشاش گفت: یک نظام سیاسی استوار و متوجه حقوق مدنی و شهروندی، باید زمینهای را تعریف و تعبیه کرده باشد که بتوان از طریق آن تفاوت بین اعتراض مدنی و اغتشاش را عملی ساخت. در قانون اساسی این بستر فراهم شده است که بین اعتراض و اغتشاش فرق قائل شویم. در اصل۲۷ قانون اساسی آمده است که اگر مردم اعتراضی دارند و میخواهند اعتراض خود را بروز دهند، باید این اختیار و امکان را داشته باشند و دولتمردان نیز موظفند برای طرح اعتراضات مدنی مردم جا و مکانی را ایجاد کنند.
به عقیده افروغ اگر یک نظام سیاسی این حقوق و بستر را تعریف و تعبیه نکرده باشد یا اگر تعریف و تعبیه کرده، اما عملا آن را نادیده بگیرد، خواهناخواه خود زمینه تبدیل اعتراض مدنی به اعتراض غیرمدنی را فراهم کرده است و حلقه واسط اعتراض و اغتشاش نیز همین اعتراض غیرمدنی است: وقتی این فرصت به شهروند داده نمیشود که از حقوق خود، ارزشها و اهداف و نیازهای واقعی خود دفاع و نقد خود را مطرح کند، بستر برای ظهور یک اعتراض غیرمدنی فراهم میشود و امکان و احتمال اینکه اعتراض غیرمدنی به اغتشاشات خاص همراه با برخوردها و مواجهات فیزیکی تبدیل شود، بالا میرود. البته ممکن است همه اینها سر جای خود باشد، قانون باشد، بستر برای بروز تظاهرات باشد، مردم نیز به حقوق شهروندی خویش آگاه باشند، دولتمردان نیز تکالیف خود را بدانند، اما باز عدهای بخواهند میدان و قاعده بازی را تغییر دهند و نظم سیاسی را بر هم بزنند که آن داستان دیگری دارد.
این استاد دانشگاه گفت: اگر جامعهای بخواهد انقلاب کند، با فرض بر اینکه یک ایدئولوژی و یک سازماندهی و یک رهبری پشت انقلاب هم وجود داشته باشد باید بدانیم زمانی انقلاب رخ خواهد داد که قطع نظر از خواسته عمومی، قدرت حاکم ناتوان از برخورد با انقلابیون و مردم باشد؛ یعنی نخواستن از پایین و نتوانستن از بالا اتفاق بیفتد. بنابراین نمیشود گفت جامعهای میخواهد انقلاب کند، اما با سرکوب مواجه نشود؛ این یک واقعیت جامعهشناختی است که تعارف هم ندارد. اگر انقلاب اسلامی پیروز شد، علاوه بر اینکه رهبری، ایدئولوژی، سازماندهی، عقبه فرهنگی، هویتی و تاریخی داشت، با سد محکمی به نام رژیم پهلوی روبهرو شد، اما آن سد را شکست. به هر حال میتوان زمینه تغییر اعتراض مدنی به اغتشاش را تا حدی به ظرفیتها، قابلیتها و فعلیتهای نظام سیاسی ارجاع داد.
افروغ گفت: برداشت من این است که ظرفیت اعتراض مدنی در قالب قانون اساسی و حقوق شهروندی وجود دارد، اما متأسفانه بعضا بیتوجهی شده است. به برخی از حقوق بیتوجهی شده است. به عدالت اجتماعی، آزادی، اخلاق و معنویت و اینکه صاحبان قدرت دروغ نگویند، کملطفیشده است. آنچنان که از انقلاب انتظار میرفت، در جمهوری اسلامی شاهد اتفاقات مثبت و عملی شدن اهداف انقلاب نبودهایم.
افروغ درباره تجزیه طلبان هم گفت: در تاریخ ایران تا جایی که من اطلاع دارم به جز موارد خاصی که با تحریک و پشتیبانی بیگانگان همراه بوده، سابقه نداشته که عدهای در داخل، ولو در قالب اپوزیسیون نظام مستقر، خواهان تجزیهطلبی و تجزیه کشور باشند. اتفاقا همیشه حساسیت روی این مسئله وجود داشته که کشور تجزیه نشود؛ حتی زمان انقلاب اسلامی یکی از اهرمهایی که رژیم پهلوی و طرفداران آن بهکار میگرفتند این بود که انقلابیون میخواهند کشور را تجزیه کنند یا بر اثر انقلاب کشور تجزیه خواهد شد. پس شعار تجزیهطلبی مستقیم یا غیرمستقیم هیچگاه خریدار نداشته است؛ حتی بعضا در ارتباط با مخالفت با افرادی که خواهان یک جنبش اجتماعی بودند، بهکار گرفته میشد. افرادی هم که در ارتباط با هویت ایرانی کار کردهاند، همواره تأکیدشان بر وجه سرزمینی هویت ایرانی بوده است؛ یعنی یکی از مولفههای هویت ایرانی را وجه سرزمینی میدانند.
او گفت: بنده شخصا معتقدم شعارهای ساختارشکنانه و براندازانه و شعارهای مبتنی بر تجزیهطلبی، کار یک جنبش اجتماعی نوظهور، موفق و مطلوب را به تعویق میاندازد. اگر ما نیازمند یک جنبش نوظهور هستیم که بتواند در قالب گفتمان انقلاب اسلامی، قانون اساسی، نیازهای واقعی، خواستهها و ارزشهایی که انقلاب اسلامی نوید آن را داده بود، از حقوق مردم دفاع کند و با کاستیها و آسیبها برخورد کند، این شعارهای ساختارشکنانه و سلبی صرف، اهداف را به تعویق میاندازد.
افروغ گفت: این دغدغه، ظرفیت نظام در مواجهه با کاستیهای خود را افزایش میدهد؛ در غیر این صورت فضا مسدودتر خواهد شد. امیدوارم آنقدر بینش سیاسی، نظری و تاریخی داشته باشند که متوجه باشند که نمیتوان با یک برخورد هیجانی و احساسی صرف هم به اهداف خود برسند و هم ظرفیت نظام را در جهت تحقق ارزشها و اهداف تعریفشده و مواجهه با کاستیهای خود بالا ببرند.