کد خبر: ۵۳۰۳۸
۰۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۱:۱۰
انیمۀ «خوشمزه در سیاهچال» (Delicious in Dungeon) ترکیب جذاب و مفرحی از یک چارچوب داستانی رازآلود با یک مضمون بی‌معنی و مسخره است! شاید قبل از تماشای سریال باورپذیر نباشد که آشنایی با جزئیات پختن و خوردن موجودات خیالی می‌تواند تا این حد جذابیت داشته باشد.

داستان این انیمۀ سریالی از خورده شدن دختری جنگجو توسط یک هیولای وحشتناک در اعماق یک سیاهچال نفرین‌شده آغاز می‌شود؛ شاید مقدمۀ جدی و ترسناکی به نظر برسد اما حال و هوای سریال از قضا کاملا شاد و مفرح است.


به گزارش فرادید؛ برادر این دختر که شوالیه‌ای به اسم لایوس است، برای پیدا کردن و زنده کردن خواهرش به وسیلۀ جادو، عازم سفری به اعماق این سیاهچال می‌شود؛ در ابتدای سفر سه نفر با او همراه هستند؛ یک دختر اِلف با نیروهای جادویی، یک پسر از نژاد افسانه‌ای «نیم‌قد» با قدرت شناسایی تله‌ها و یک «دورف» که مهم‌ترین توانایی و تخصصش آشپزی است و می‌داند چگونه می‌شود هیولاها را پخت و خورد!

دنیای سیاهچال دنیایی پر از هیولاهای مختلف و پر از راز و رمز است؛ افسانه‌ها می‌گویند که این سیاهچال در واقع راهی به سمت یک شهر باستانی پر از طلا است که قرن‌ها قبل دچار نفرین یک هیولا شده است. از آنجایی که پیدا کردن غذای معمولی در سیاهچال غیرممکن است، قهرمانان ما باید خودشان را در مسیر سفر با خوردن هیولاهای مختلف سیر کنند.

در واقع اصل و محور قصۀ این سریال همین ماجرای خوردن هیولاهای مختلف و پختن غذاهای مختلف با آن‌هاست؛ از سرخ کردن سیب‌زمینی‌های هیولایی که وقتی از زمین بیرون کشیده می‌شوند جیغ‌های دیوانه‌کننده می‌کشند، تا املت پختن با تخم یک جور مرغ هیولایی که یک طرف بدنش مرغ است و یک طرف بدنش مار.

شاید ماجرای مسخره‌ای به نظر برسد؛ همینطور هم هست! اما با تمام مسخرگی، آنقدر شخصیت‌ها و نوع ارتباط بین آن‌ها مفرح و جذاب است که بعد از تماشای دو قسمت دلتان می‌خواهد تا ته سیاهچال با این قهرمانان همراه باشید و از تمام غذاهایشان بچشید. پیچیده‌تر شدن راز و رمزهای سیاهچال هم عامل دیگری برای بیشتر شدن جذابیت داستان است؛ به اضافۀ اینکه چگونگی دستیابی قهرمانان به هدف اصلی‌شان یعنی نجات دختر جنگجو هم موضوع جالب دیگری است که می‌تواند مخاطب را با داستان همراه کند.

شخصیت‌های سریال رویکرد متفاوتی به خوردن هیولاها دارند و این خودش باعث پدید آمدن موقعیت‌های بامزه‌ای می‌شود. تنفر دختر الف از غذاهای هیولایی، عشق افراطی لایوس به خوردن آن‌ها و مهارت دورف در پخت و پز، برخی از بامزه‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین موقعیت‌های سریال را شکل می‌دهد.

نکتۀ جالب این است که صحنه‌های آشپزی و هیولاخوری با اینکه کاملا با مواد غذایی تخیلی انجام می‌شوند، اما آنقدر پرجزئیات و خوش آب و رنگ هستند که اشتهای شما را کاملا تحریک می‌کنند؛ طوری که انگار دارید یک برنامۀ آشپزی خیلی جذاب را تماشا می‌کنید.

شاید خصوصا در قسمت‌ اول کمی ریتم سریال کند باشد اما بعد از پایین رفتن در سیاهچال، هم شخصیت‌ها جذاب‌تر می‌شوند، هم هیولاها متنوع‌تر و خوشمزه‌تر، هم راز و رمزها بیشتر و هم ریتم سریال پرشتاب‌تر.

پیشنهاد سردبیر
پربازدیدترین ها