جالب است که این رانت حتی نصیب مالکان اولیه باغات نمیشود، چون آنان توان تبدیل کاربری باغ به مسکونی را ندارند و ماموران مثل شیر و عقاب تیزبین بالای سر ملک ایستادهاند و اجازه کوچکترین تغییر کاربری را نمیدهند. در ادارات شهرداری نیز چنین مطالبهای نوعی نگاه بد به «ناموس شهر»یعنی باغ محسوب میشود. بنابراین، مالک مجبور است آن را به کسانی بفروشد که یا خودشان از بنیادهای عمومی هستند که پیشتر این باغات را تصرف کردهاند یا کسانی هستند که سر در آخور بخش عمومی دارند و با یک رابطه کوچک و بزرگ تغییر کاربری انجام میشود یا درختان با حیله خشک و یکشبه قطع میشوند و آن عقابهای تیزبین و ماموران شیرصفت نیز در خدمت این تغییر و تحول درمیآیند.
بهطور معمول کسی هم شاکی نیست، چون نفع عمومی، حق شهر، یا هر نام دیگری صاحب ندارد، آنکه قرار است از آن صیانت و حفاظت کند، خودش کارگزار اصلی این تبدیل رانت به پول نقد است و چنین میشود که تصاویر هوایی شهر تهران طی دو دهه نشان میدهد باغات آن که عامل اصلی تصفیه هوا و در واقع ریه شهر تهران است، از نصف هم کمتر شده است. در واقع، اگر نتوانیم تورم را نصف کنیم؛ شاید توانایی نصف کردن باغات را داشته باشیم و حتی همین نصف را هم میتوانیم باز هم نصف کنیم!