تنها فرزند شهید علی کشاور، یعنی دخترش تازه زبان باز کرده بود و با دستهای کوچکش میتوانست، غبار بیابانهای تحت حمایت پدر را از لباسهای سبز محیط بانی او بتکاند و شبها، تا دیر هنگام چشمان کوچکش را در انتظار باز آمدن پدر شجاعش باز نگه دارد، که روزگار، آشیانه او، پدر و مادرش را با خزان مرگ پدر، دستخوش اندوه سوزناک یتیمی کرد.
پدر شهید علی کشاورز، هر غمی را جزء داغ جگرگوشه را تحمل میکرد پس از شهادت فرزند رشیدش روزهایی سخت را پیش روی خود دید. او با مرگ غیر منتظره فرزند، عنان طاقت را از دست شکیبایی افتاده دید و چندی پس از شهادتش، خود نیز مرغ روح را از قفس جسم رنجور آزاد یافت و در دیار باقی آرام گرفت.
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدترین ها
آخرین اخبار