کد خبر: ۱۳۷۶۴
۳۰ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۵
یک کارشناس مسائل بین الملل گفت: اظهارنظر بایدن در طرح ادعای آزاد کردن ایران نشان دهنده وجود مسیر و سیاست جدید در قبال ایران به منظور حمایت از اعتراضات است اما این بدان پایان برجام و انصراف آمریکا از مسیر احیای این توافق نیست.
به گزارش جدید پرس:

تحولات بین المللی بیش از هر زمان دیگری شتاب گرفته است، با برگزاری انتخابات میان دوره ای کنگره ای موج قرمز محقق نشد اما جمهوری خواهان جایگاه نسبتا خوبی در مجلس نمایندگان به دست آوردند. در اسرائیل نیز نتانیاهو بار دیگر به قدرت بازگشته و اتفاقات در جنگ اوکراین یک به یک ورق می خورد.

کشورهای اروپایی نیز در اقدامی هماهنگ با طرح ادعاهایی ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کنند؛ مساله ای که موضوع توافق هسته ای را نیز اخیرا به حاشیه برده و روابط ایران و اروپا را تحت تأثیر قرار داده است. کوروش احمدی به بررسی تحولات اخیر بین المللی پرداخته که در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید:

ارزیابی شما از نتایج انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا چیست و چه عواملی سبب شد تا موج قرمز توسط جمهوری خواهان محقق نشود و دموکرات ها نمایش قابل قبولی از خود ارائه دهند؟ به نظر شما اهمیت این دوره از انتخابات چه بود؟

این انتخابات از چند منظر قابل توجه بود: یکی اینکه آینده ترامپ و ترامپیسم چه خواهد شد و مساله بعد اینکه آیا دموکراسی آمریکایی تحت تاثیر ترامپ دچار تحولی خواهد شد یا خیر؛ به ویژه پس از آنکه در سال ۲۰۲۰ ترامپ و جمهوری خواهان نتایج انتخابات را نپذیرفتند و بایدن را رئیس جمهور مشروع نمی دانند. ترامپ در این دو سال تلاش کرد تا طرفداران خود را بسیج کند. به همین دلیل بود که موضوع حفظ و تحکیم دموکراسی توسط دموکرات ها و شخص بایدن به عنوان یکی از سوژه های مهم انتخابات میان دوره ای کنگره مطرح شد. البته اقتصاد نیز به عنوان یکی از مسائل مهم همیشه در آمریکا مطرح است. بحث سقط جنین نیز پس از رأی دیوان عالی بسیار حاد شد. بخشی از دموکرات ها و اقلیتی از جمهوری خواهان که مخالف رای دیوان بودند فعال شدند. در این راستا بخشی از دموکرات هایی که در انتخابات قبلی فعال نبودند در این دوره فعال و بسیج شدند که می توان این را یک فاکتوری مهم دانست که در نهایت وارد معادلات انتخاباتی شد. به گونه ای که در ادوار سابق چنین موضوعی را به این شدت و حدت شاهد نبودیم. بنابراین علاوه بر اقتصاد دموکرات ها تمرکز خود را بر روی مسائل این چنینی نیز گذاشتند. در موضوع اقتصاد جمهوری خواهان روی تورم مانور زیادی دادند چرا که تورم ۸.۲ درصدی پدیده ای بود که سالها در آمریکا تجربه نشده بود و به دلیل جنگ اوکراین قیمت بنزین نیز افزایش یافت و نفت نیز در سطح بین المللی شاهد تغییرات قیمتی بود. از همین رو افزایش قیمت بنزین در آمریکا یک فاکتور مهم به شمار می رود و شهروندان آمریکایی به این موضوع بسیار حساس هستند.

در جریان انتخابات مقدماتی ترامپ سعی داشت از برخی نامزدها حمایت کند و اسباب موفقیت آنها را در آن مرحله فراهم کند و در اغلب موارد هم موفق شد. اما مساله اصلی انتخابات عمومی و ورود آنها به مجلس نمایندگان بود و نگاه ها به این مساله بود که آیا فراکسیون ترامپی نیرومندی در کنگره شکل خواهد گرفت یا خیر. به هر حال، در نهایت سونامی یا موج قرمز برای گرفتن ۶۰ یا ۷۰ کرسی در مجلس نمایندگان از حزب دمکرات و یا حداقل ۴ یا ۵ کرسی در سنا محقق نشد. بنابراین عملکرد دموکرات ها با توجه به شرایط در این انتخابات بسیار بهتر از وضعیت جمهوری خواهان در انتخاب میان دوره ای سال ۲۰۱۸ یعنی در زمان ترامپ بود.

با این اوصاف مشکل می توان دورنمای ترامپ را برای انتخابات ریاست جمهوری در ۲۰۲۴ روشن و مثبت دانست. اینکه در این فاصله چه تحولاتی رقم خواهد خورد مشخص نیست. اگر دوباره جو بایدن نامزد شود می تواند انگیزه ای دوباره برای ترامپ برای حضور در انتخابات شود. البته هنوز تکلیف بایدن نیز مشخص نیست چرا که احتمال می رود فرد دیگری به جای او نامزد شود. بر اساس نظرسنجی ها حدود ۶۰درصد از مردم راضی به نامزدی مجدد بایدن و در همین حدود ترامپ نیز نیستند. یک رقیب بالقوه که ترامپ نیز می تواند داشته باشد ران دیسانتیس است که در انتخابات کنگره برد قوی در فرماندای فلوریدا داشت و ممکن است در انتخابات مقدماتی در سال ۲۰۲۴ یک رقیب جدی و مانع بزرگی برای ترامپ باشد.

در انتخابات امسال کنگره آمریکا جنگ اوکراین نقش مهمی را ایفا کرد و سایه سنگینی بر رقابت ها داشت و بر همین اساس جمهوری خواهان با تکیه بر مسائلی چون تورم و قیمت سوخت در تلاش برای ضربه زدن به حریف بودند. در آن سو دموکرات ها نیز بر روی قطع کمک ها به اوکراین مانور می دادند و اساسا همین مساله کمک ها به اوکراین تبدیل به یک چالش رقابتی شده بود. به نظر شما سهم این جنگ در خروجی این انتخابات تا چه تاثیرگذار بود؟

به طور معمول سیاست خارجی آمریکا نقش چندانی در انتخابات ها در ادوار مختلف نداشته است، بدین معنا که مردم آمریکا اولویت چندانی برای موضوعات سیاست خارجی قائل نیستند. اما حمله روسیه به اوکراین تاثیر زیادی بر افکار عمومی مردم آمریکا گذاشت و بر اساس نظرسنجی ها درصد بالایی از مردم موافق ارائه کمک های ایالات متحده به اوکراین بودند و در این راستا کاخ سفید کمک های نظامی، اقتصادی و انسان دوستانه قابل توجهی را برای اوکراین مدنظر قرار داده است و مسائل دیگر از جمله مقابله با کرونا سبب تحمیل هزینه های زیادی به دولت آمریکا شد و همین مسئله به تورم در این کشور دامن زد. بنابراین می بینیم که جنگ اوکراین تاثیراتی بر این دوره از انتخابات داشت. جمهوری خواهان از جمله کوین مک کارتی که احتمال می رود رئیس مجلس نمایندگان شود در اظهارنظری گفته بود که به دولت بایدن چک سفید برای کمک به اوکراین نخواهند داد. این بدان معناست که جمهوری خواهان حداقل برای رضایت به کمک به اوکراین شرط و شروطی را پیش پای دموکرات ها خواهند گذاشت و درصدد گرفتن امتیاز از آنان برخواهند آمد. اگرچه مک کارتی موضع خود را در ادامه تعدیل کرد اما دموکرات ها و جمهوری خواهان با توجه به ترکیب کنگره بر سر مساله کمک ها به اوکراین بحث ها و جدل هایی خواهند داشت و در این بین ممکن است این مسائل به موضوعات داخلی ربط پیدا کند و بده بستان هایی بین دو حزب شکل گیرد.

علاوه بر سایه جنگ اوکراین بر انتخابات میان دوره ای یکی دیگر از موضوعات که برای ایران نیز مهم به شمار می رفت بحث توافق هسته ای و به نتیجه رسیدن آن بود. با توجه به توقف گفتگوها تا چند هفته پیش از برگزاری این انتخابات و گمانه زنی ها در این خصوص که گفتگوها پس از اعلام نتایج انتخابات برگزار خواهد شد آیا انگیزه ای همچنان در طرف ها برای از سرگیری مذاکرات باقی مانده است یا برجام به طور کامل در بن بست قرار دارد؟ و یا به تعبیر دیگر آیا می توان پرونده مذاکرات را بسته شده برای همیشه دانست؟

من فکر نمی کنم که پرونده برجام بسته شده باشد و همچنان احتمال احیای آن وجود دارد. اما سیاست های آمریکا نیز طی دو ماه اخیر دچار تحولاتی شده است. تا پیش از این، اولویت اول آمریکا در ارتباط با ایران تلاش ها برای احیای برجام بود. کاخ سفید نشان داد که حاضر بود در سایر موضوعات کوتاه بیاید و جلوی افزایش تنش بین تهران و واشنگتن را بگیرد. اگر چه بدبینی بسیار زیاد است اما هنوز برای آمریکایی ها مسیر برجام همچنان باز است اما در کنار آن مسیر جدیدی را نیز باز کرده اند و آن بحث حمایت از اعتراضات در داخل ایران و طرح انتقاداتی از ایران است. در این راستا وزیرخارجه آمریکا با چهره های مخالف ایران و به اصطلاح فعالان مدنی نیز دیدار کرد و یا اقدامات دیگر مانند برگزاری نشست غیررسمی شورای امنیت را انجام داد. باید دید مسیر در پیش گرفته شده و جدید آمریکا در قبال ایران چه تاثیری بر روند احیای برجام خواهد گذاشت. باید دید واکنش ایران نیز چه خواهد بود و آیا عکس العملی به این تحولات خواهد داشت. از مذاکرات فاصله خواهد گرفت و یا با همین سیاست های آمریکا به گفتگوها ادامه خواهد داد.

اظهارنظر بایدن در طرح ادعای آزاد کردن ایران نیز نشان دهنده وجود این مسیر دوم و سیاست جدید است و به نظر می رسد کاخ سفید مواضع تندتری را در قیاس با وزارت خارجه نسبت به گذشته در خصوص اعتراضات ایران در پیش گرفته است. تحولات در خلیج فارس نیز از اهمیت بالایی برخوردار است و اخیرا ادعای آماده شدن ایران برای حمله به عربستان از سوی وال استریت ژورنال مطرح شد. ضمن اینکه ایران نیز اخیرا از دستیابی به موشک هایپرسونیک خبر داد.

آیا می توان اعتراضات اخیر در ایران را فشارهای آمریکا به ایران برای پذیرش توافق هسته ای دانست؟ این موضوعی است که در رسانه ها نیز دیده می شود و از سوی برخی مقامات کشورمان نیز مطرح می شود. حتی اخیرا وزیر خارجه کشورمان نیز به صراحت اشاره کرد که پلن بی آمریکایی ها آن چیزی است که هم اکنون در ایران و صحنه اعتراضات رخ می دهد.

می توان از این منظر نیز به موضوع نگاه کرد. صرف نظر از موضع آمریکا در قبال برجام و اینکه این توافق در نهایت چه سرانجامی خواهد داشت، ایران پیش از این در وضعیتی قرار داشت که آمریکا عمدتا بر سیاست هایی برای احیای برجام متمرکز بود. اتفاقاتی که در ایران رخ داد و به خاطر حضور زنان و جوانان وجه دراماتیک شدیدی داشت، در سطح بین المللی و افکار عمومی انعکاس گسترده ای پیدا کرد. حتی گروه های ضدجنگ و ضدتحریم نیز در آمریکا و کشورهای غربی نیز در پی این تحولات تا حد زیادی منفعل شدند و تحت شرایطی که شکل گرفت در حاشیه قرار گرفتند. بنابراین می بینیم که تاثیرات آنها نیز بر کاخ سفید و یا دولت های اروپایی از دست می رود. کد پینگ یکی از این جریان های ضدجنگ و تحریم است که در گذشته سفری به ایران نیز داشتند. این در شرایطی است که عملکرد ایران در حوزه دیپلماسی رسانه ای همواره ضعیف بوده است. گرایشات این گروه ها ضددولتی و به نوعی چپ هستند. برای مثال نوام چامسکی فردی است که ضد تحریم و ضد جنگ است اما جدیدا مواضعی گرفته که به نفع دولت ایران نیست. در چنین شرایطی مشکل می توان انتظار داشت که در عرصه دیپلماتیک تحول مثبت جدیدی رخ دهد. مواضع آتی ایران و آمریکا در این مسیر تعیین کننده خواهد بود. با توجه به اینکه دولت سیزدهم همواره بر مذاکره از موضع قدرت تاکید داشته باید دید تحولات به چه سمت و سویی خواهد رفت. اگر فرض کنیم که اقدامات آمریکا در راستای تضعیف موضع ایران بوده باید دید نگاه دولت به این مسائل چگونه خواهد بود و چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت. آیا اساسا در چنین شرایطی مذاکره حاضر به مذاکره خواهند بود یا خیر و یا اگر مذاکره ای صورت گرفت آیا حاضر به بده بستان خواهد بود یا خیر.

مساله دیگری که باید در نظر داشت این است که توافق برجام به مرحله ای رسیده است که مذاکره چندانی در پیش نخواهد بود و طرفین تنها یک جواب مثبت و یا منفی باید بدهند. ظاهرا دو موضوع تضمین و پادمان باقی مانده که باید مسائل مربوط به آن برای حصول توافق حل و فصل شود.

در کنار عوامل گفته شده در منطقه نیز ما شاهد حضور مجدد نتانیاهو در اسرائیل و قدرت گرفتن جریان افراطی هستیم. وجود چنین عاملی تا چه حد می تواند سد راه برجام شود؟ این در حالی است که گفتگوهای ایران و عربستان نیز با تاخیر مواجه شده و می تواند اثر مستقیم بر توافق داشته باشد.

نتانیاهو را با نمایش های او به خاطر داریم.او مدعی است که برای پیشبرد اهدافش به دنبال تایید گرفتن از کاخ سفید نیست. این در حالی است که دو نخست وزیر قبلی چنین ادبیاتی نداشتند. ضمن اینکه نتانیاهو سابقه برخورد و مواجهه با دولت های آمریکایی را نیز دارد. به یاد داریم که در سال ۲۰۱۵ به دعوت چند نماینده کنگره آمریکا در این محل علیه دولت امریکا و سیاست های اوباما سخنرانی کرد اتفاقی عجیب که در تاریخ روابط واشنگتن و تل آویو دیده نشده بود. همانطور که می دانیم نتانیاهو مخالف سرسخت برجام است این در حالی است که دولت قبلی اسرائیل علی رغم مخالفت ها و موضع گیری های تند علیه توافق هسته ای، سایه روشن هایی در مواضعش در خصوص این توافق وجود داشت و هر از گاهی به تلویح و از طریق حامیانش هم نشان می داد که چندان مخالف این توافق نیست.

در خصوص عربستان نیز شاهد تنش هایی هستیم که بخشی از آن به حمایت سعودی ها از یکی از تلویزیون ها در لندن بر می گردد. مساله دیگر طرح ادعای تلاش ایران برای حمله به عربستان است که شاید این مساله هم بی ارتباط به این موضوع و رسانه ای که سعودی ها از آن حمایت مالی می کنند نباشد. با وجود چنین مسائلی گفتگوهای بر سر احیای برجام نیز آینده روشنی ندارد.

آقای احمدی با توجه به حضور شما در سازمان ملل به عنوان دیپلمات کمی به موضوع کارکردهای این سازمان بپردازیم. از نظر شما با توجه به گذشت چند دهه از جنگ جهانی دوم آیا سازمان ملل همچنان کارکردهای سابق خود را دارد و می توان به آن برای حل معضلات جهانی و گذار دموکراتیک کشورها از مشکلات امیدوار بود؟

سازمان ملل همواره کارکردهای خود را داشته است. مواضع بین المللی و شرایط کشورها برای فعال شدن این سازمان از عوامل مهم است. زمانی هم مواضع بین المللی و شرایط کشورها اجازه مانور را به سازمان ملل نمی دهد. برای مثال از دهه ۵۰ تا دهه ۹۰ میلادیو تا سال ۱۹۹۱ که شوروی دچار فروپاشی شد سازمان ملل ۶۶۰ قطعنامه را تصویب کرده بود. این عدد در حال حاضر به حدود ۳هزار می رسد. ظرف ۷ یا ۸ سال در دهه ۱۹۹۰ تعداد قطعنامه هایی که در شورای امنیت تصویب شد بسیار بیشتر از تعداد قطعنامه هایی بود که ظرف سال ۴۵ تا اواخر دهه ۱۹۸۰ تصویب شد. به این دلیل که با فروپاشی شوروی تضاد بین کمونیسم و سرمایه داری کمتر شد و در نتیجه شورای امنیت قادر به فعالیت بیشتر بود. تا قبل از آن شوروی و آمریکا بشدت مقابل یکدیگر بودند و شورای امنیت تقریبا فلج شده بود. بنابراین اینکه شورای امنیت فعال و یا غیرفعال باشد به اعضا بستگی دارد چراکه این مجموعه مرکب از تعدادی از کشورها است و خروجی سازمان ملل و شورای امنیت برآیند توافقاتی است که این کشورها انجام می دهند. دبیرخانه و سایر قسمت ها در خدمت اعضا هستند. بنابراین تا کشورها تصویب نکنند که چه کاری باید در دستور قرار گیرد هیچ کاری نمی تواند به پیش برود. اگر کشورها نیز با هم اختلاف داشته باشند یازمان ملل هیچ تصویب نمی توانند داشته باشند و در نتیجه سازمان ملل هم منفعل خواهد شد. بنابراین سازمان ملل همواره خواهد بود اما میزان فعالیت آن در نوسان خواهد بود. یک دوره مانند دهه ۹۰ بسیار فعال می شود یک موقع فعالیت آنها مثلا به دلیل تضاد روسیه و آمریکا به دلیل حق وتو کاهش می یابد. به هر روی اجماعی بین همه کشورها وجود دارد تا سازمان ملل به فعالیت خود ادامه دهد. این سازمان عرصه مهمی را برای نمایندگان کشورها به منظور گفتگو فراهم می کند.

این احتمال وجود داشت که در صورت ادامه حضور ترامپ در قدرت این سازمان تضعیف شود؟

بله این مساله هم بستگی به جایگاه کشورها دارد. ترامپ و جمهوری خواهان انزواطلب و درون گرا همواره به همین شکل عمل کرده اند. بطور کلی جامعه ملل بر اساس ایده های ویلسونی در ۱۹۱۸ شکل گرفت. اما جمهوری خواهان مانع از عضویت آمریکا در جامعه ملل شدند و سالها آمریکا عضو این مجموعه نبود. موضوعات مربوط به حاکمیت ملی برای جمهوری خواهان به ویژه جریان های افراطی آن بسیار مهم است. سازمان ملل به لحاظ نظری یک برساخته لیبرالیسم ـ اینترنشنال است و در این بین جریان های لیبرال بین المللی به دنبال سازمان ملل هستند. محافظه کاران موافق لیبرالیسم و انترناسیونالیسم نیستند. برای مثال دیدیم که ترامپ رابطه خوبی با لیبرال دموکرات های اروپایی همچون مکرون و مرکل نداشت. جریان ها و افرادی پوپولیست راست گرا مشابه ترامپ در اروپا وجود دارند؛مثل جریان پوپولیستی در فرانسه تحت رهبری مارین لوپن که همگی مخالف اتحادیه اروپا هستند. یعنی مخالف تشکیلات فراملی هستند که می تواند حق حاکمیت ملی را محدود کند. یعنی در واقع شاهد یک نوع ناسیونالیسم در برابر انترناسیونالیسم هستیم. بنابراین خطر تضعیف سازمان ملل با ادامه حضور ترامپ در قدرت وجود خواهد داشت و حتی وی ایده خروج از ناتو را نیز در نظر داشت.پت بوکننیکی از افراد سرشناس محافطه کار در حزب جمهوری خواه در ۲۰۰۴ گفته بود که اگر رئیس جمهور شود به سازمان ملل خواهد گفت: "جمع کن و برو!" اما باید در نظر داشت که مجموع معادلات در آمریکا به گونه ای نیست که چنین اجازه ای را بدهد. در ۴ سالی که ترامپ در کاخ سفید حضور داشت نتوانست چنین اقدامی انجام دهد چرا که کنگره را از دست داده بود.

در حال حاضر وضعیت طرفداران ملی گرای افراطی را چگونه ارزیابی می کند؟

در حال حاضر قدرت زیادی بدست آورده اند و در مجالس اروپایی حضور دارند و با روند جهانی شدن مخالفت می کنند و تمرکزشان بر روی منافع اقتصادی داخلی است. این مسائل روی سازمان تجارت جهانی نیز اثرگذار است و شاهد بودیم که ترامپ در تجارت با چین محدودیت هایی ایجاد کرد. در مورد روند جهانی شدن که کلینتون و اوباما نیز بر آن تاکید داشتند به همین شکل است. آنها معتقدند که اگرچه در اثر این روند مشاغل از آمریکا خارج می شود اما در نهایت اولویت با تکنولوژی است که اساس کار قرار می گیرد.

وضعیت چین را در این بین چگونه ارزیابی می کنید آیا منفعت پکن در راستای جهان گرایی است؟

بله چین نیز با بهره گیری از روند جهانی شدن پیشرفت کرد و بخش مهمی از تولیداتشرا راهی بازار آمریکا و متحدان آمریکا کرد. روند ضدجهانی گرایی تاثیرات منفی بر چین گذاشته است و آمارها نشان می دهد که رشد اقتصادی چین در نتیجه این امر و شماری امور دیگر کاهش یافته است.

 

پیشنهاد سردبیر
پربازدیدترین ها