کد خبر: ۱۷۰۶۴
۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۷:۳۴
متهم که از همکارش به خاطر یک شوخی ناراحت شده بود، او را به قتل رساند.
به گزارش جدید پرس:

متهم که مردی جوان است در یک ساختمان نیمه‌ساز دست به قتل زد و گزارش این قتل را مرد صاحبخانه به پلیس داد.

 

شهریور سال گذشته بود که جسد مردی در یک ساختمان نیمه‌کاره پیدا شد. صاحب ملک که برای سرکشی به ساختمان نیمه‌ساز رفته بود با در قفل‌شده روبه‌رو شد و پس از گشودن در و مشاهده جسد خونین نگهبان میانسال به نام اصغر، پلیس را باخبر کرد.

به این ترتیب ماموران بلافاصله رهسپار ساختمان نیمه‌ساز شدند و جسد اصغر با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. شواهد نشان می‌داد او با ضربه‌های متعدد میله آهنی به سرش از پا در آمده است.

صاحب ملک که پلیس را خبر کرده بود گفت: از مدت‌ها قبل اصغر و پسر جوانی به نام قاسم را به عنوان نگهبان در ساختمان نیمه‌ساز استخدام کردم. اما حالا خبری از قاسم نیست و ناپدید شده است. گمان می‌کنم او در این ماجرا دست داشته باشد.

 

در حالی که فرضیه دست داشتن قاسم در این ماجرا قوت گرفته بود ماموران به ردیابی او پرداختند و بازداشتش کردند.

قاسم به درگیری با همکارش و قتل او اعتراف کرد و گفت: من و قاسم چهار ماه با هم همکار بودیم. هر دو در اتاقک نگهبانی ساختمان نیمه‌ساز کار می‌کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم. آن شب من سر موضوعی از او ناراحت شدم و خواستم از اتاقک نگهبانی خارج شود؛ اما او یکباره شروع به فحاشی کرد. من اعتراض کردم و از او خواستم فحش ندهد اما قاسم با عصبانیت فحش‌های ناموسی داد. من که عصبانی شده بودم از کوره در رفتم و در یک لحظه با میله‌ای که در گوشه اتاقک افتاده بود به او حمله کردم و چند ضربه به بدنش زدم. می‌خواستم او را رها کنم اما گمان کردم اگر بلند شود من را می‌کشد. به همین خاطر با بیل هم چند ضربه به سرش زدم. وقتی روی زمین افتاد در اتاقک نگهبانی را قفل کردم و از آنجا گریختم. باور کنید وقتی آنجا را ترک می‌کردم او نفس می‌کشید و زنده بود.

او ادامه داد: باور کنید من قصد کشتن قاسم را نداشتم. فقط چند ضربه به او زدم اما فکر نمی‌کردم ضربه‌ها کشنده باشد.

به دنبال اعتراف‌های متهم و بازسازی صحنه جرم برای قاسم کیفرخواست صادر و پرونده‌اش به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

درخواست قصاص

متهم در حالی از خود دفاع کرد که اولیای دم برایش حکم قصاص خواستند. وقتی قاسم روبه‌روی قضات ایستاد گفت: من و اصغر چند ماه بود که با هم در اتاقک نگهبانی می‌خوابیدیم و با هم همکار بودیم. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم تا اینکه او آخرین بار با من شوخی کرد که ناراحت شدم. به او اعتراض کردم و خواستم اتاق را ترک کند؛ اما او شروع به فحاشی کرد. او با حرف‌هایش مرا تحریک کرد و من از کوره در رفتم و با میله به جانش افتادم و چندین ضربه به سرش زدم.

او در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من قصد کشتن اصغر را نداشتم و از ترسم او را زدم. باور کنید اگر او را نزده بودم خودم در درگیری کشته می‌شدم. من شرمنده فرزندان او هستم و تقاضای بخشش دارم. او هم‌سن پدرم بود و من اشتباه بزرگی مرتکب شدم.

 

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده قاسم را به قصاص محکوم کردند.

 

پیشنهاد سردبیر
پربازدیدترین ها